کد مطلب:106408 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:262

خطبه 023-در باب بینوایان











[صفحه 3]

از خطبه های آن حضرت (ع) است غفیره: به فتح غین، زیادی. فراوانی، كثرت و در بعضی از نسخه ها عفوه به كسر عین نقل شده است و به معنای برگزیده می باشد. تغری: غری یغری بالامر، هرگاه راجع به چیزی یا امری حرص ورزیده شود. مثلا می گویی اغریته به، هرگاه شخصی را با كوشش و تلاش و حرص فراوان به كاری وادار كنی. فالج: دست یابنده، پیروز یاسر: قمارباز، میسر نوعی بازی قمار كه عرب جاهلی بدان گرفتار بوده است. قداح: تیرهایی كه با آنها بازی قمار انجام می شده است. تعذیر: اظهار عذر از كسی كه در حقیقت عذری نداشته است. پس از حمد و ستایش خداوند و رحمت و درود بر رسول گرامی اسلام (ص) به یقین امور (روزی و غیرآن) ازآسمان مانند قطرات باران بر زمین نازل می شود و به هركسی كم یا زیاد، به اندازه قسمتش بهره می رسد بنابراین اگر هر یك از شما برای برادر ایمانی اش، فزونیی از جهت مال و ثروت، تشخص و عنوان ببیند، نباید موجب گمراهی، انحراف و حسد او شود، زیرا، مرد مسلمان، مادام كه، آبروی خویش را حفظ كرده و خفت و خواری از خویش ظاهر نساخته است كه بدان سبب حرفش سر زبانهای اشخاص پست و سفله بیفتد، و یادآوری آنها موجب سرافكندگی و شرم شود مانند

قماربازی است كه از اولین تیرهای قمارش امید بردن و سود را داشته و غرامت را منتفی بداند و همچنین، مرد مسلمانی كه از خیانت بدور باشد، از خداوند یكی از دو نیكی را انتظار می كشد: یا دعوت خداوند (مرگ) را در این صورت آنچه از نعمت در نزد خداوند است، از زندگی این دنیا برای او بهتر است یا رزق خداوند را از داشتن خانواده ما و ثروت كه دین و شرافتش محفوط باشد. براستی مال و فرزندان كشت و ثمره این جهانند و عمل صالح كشت آخرت است. گاهی خداوند هر دو را برای افرادی فراهم می كند. از خداوند آنچنان بترسید و برحذر باشید كه شما را نسبت به آن، از خود برحذر داشته است. ترسی كه از روی حقیقت باشد، نه از روی عذر و بهانه، عمل را بدون ریا و بدون قصد شهرت انجام دهید، زیرا كسی كه كار را برای غیر خدا انجام دهد، خداوند پاداش عملش را به همان غیر واگذار می كند. از خداوند رتبه های شهیدان و زندگی سعادتمندان و همنشینی پیامبران را مسالت می نمایم. امام (ع) جملات آغاز خطبه را به این دلیل آورده اند، تا مقصود خود را از ایراد این خطبه روشن كنند. خلاصه كلام حضرت به این حقیقت اشاره دارد كه آنچه از زیادی و نقصان و دگرگونیها پدید آید و به مصلحت مردم باشد، چه

در امور دنیا و یا آخرت. از زیادی و فراوانی مال و منال، دانش و علم، جاه و مقام، تندرستی و سلامت، تشكیل خانواده و... به تقدیر خداوند است، كه به قلم قضای پروردگار بر لوح محفوظ نگاشته شده است. لوحی كه گنجینه، همه چیز است. منظور از كلمه (امر) در بیان حضرت، فرمان مقدر الهی بر وجود جهان ممكنات است، كه از آن در كلام خداوند تعالی: انما قولنا لشی ء اذا اردناه به كن تعبیر شده است. غرض حضرت از نزول امر، رسیدن نصیب و بهره هر كس به اندازه مقدر و مقرر است. این اختصاص یا بی بهره و نصیب، همان است، كه درآیه كریمه و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر توضیح داده شده است. مقصود از آسمان بلندای بخشش خداوندی و زمین عالم كون و فساد است. كه از باب استعاره به كار گرفتن، دو لفظ محسوس (آسمان و زمین) برای دو معنای معقول (بخشش و نابود شونده) در فرموده حضرت منظور شده است. وجه استعاره در هر دو موضع آسمان و زمین و مشاركت معنی آنها، به ترتیب در بلندی و پستی مكان و مقام است، و با توجه به معنی استعاره ای، معنای حقیقی، آسمان و زمین در فرموده آن حضرت (ع) منظور نیست. گذشته از این برای نزول سمت و جهتی لحاظ نمی توان كرد، كه بعدا نزول ا

مر باشد. زیرا لازمه آن، تعیین جایگاه و مكان، برای خداوند است، و خداوند بلندمرتبه تر از آن است، كه برایش مكان و جایگاهی تصور شود. معنی سخن حضرت به صورت استعاره همان بود كه شرح شد، گر چه در نظر گرفتن معنای حقیقی آسمان و زمین، با تاویل و توجیه دیگری هم محتمل به نظر می رسد. بدین سان، كه چون گردش فلك از جمله شرایط معده اند كه بواسطه ء آن پدیده های نو، در زمین پدید می آیند، پس آسمان به این توجیه، مبدا حدوث و نزول امور است. اما تشبیه حضرت تقسیم روزی را، در میان بندگان خدا به ریزش باران، به این دلیل است كه: به دست آمدن روزی، و فراهم ساختن زندگی، خانواده و نظایر آن نصیب هر كس از این امور، كم یا زیاد، گوناگون است چنان كه بارندگی به نسبت هر یك از مزارع و اراضی مختلف است. این عبارت حضرت علی (ع) نیز از باب تشبیه معقول، به محسوس است. نزول باران، در زمینهای مختلف امور محسوس، تقدیر و تقسیم روزی بندگان خداوند، از امور معقول می باشد. فاذا رای احدكم لاخیه (المسلم) غفیره فی اهل او مال او نفس، فلا تكونن له فتنه یعنی هرگاه یكی از شما، برای برادر مسلمانش فزونی، برتری در خانواده یا مال و سرمایه و یا شخصیت اجتماعیش ببیند، این امور ن

باید موجب گمراهی و ضلالتش شود. این فراز شروع و آغازی است، برای تربیت كردن كسانی كه در زندگی خانوادگی و یا مال و جان آنها نقص و كمبودی، پدید آمده، و بدین لحاظ دچار انحراف اخلاقی و دوری از مسیر حق شده اند. حضرت با این بیانات آنان را از ژاژخواهی نهی می فرمایند: برحال كسانی كه، به وجهی در مال، خانواده و شخصیت، فزونی و برتری و یا ارزشمندی یافته اند، حسرت نخورید و به راه ناحق نروید. بعضی از شارحان نهج البلاغه كلمه فتنه را در فرموده حضرت، به معنی حسد و بدخواهی گرفته، منظور آن جناب را از این عبارت، نهی از حسد و بدخواهی تفسیر كرده اند، ولی به نظر ما افتنان در این عبارت گمراهی از طریق حق است. انحراف از راه حق، به دلیل دوستی امر ناچیز، از امور دنیوی است. از طرفی سرگرم شدن به اندیشه ای نادرست، و كناره گیری از پیمودن راه خدا، با وجود لزوم و وجوبی كه در پیمودن راه حق می باشد، افتتان است. چون بطور معمول و طبیعی، بیچارگان و مستمندان، بدلیل كمبود، در مال و منال و.... همواره نسبت به كسانی كه دارای ثروت فراوان، و تشخص و تعین اجتماعی هستند، دچار حسد و بدخواهی می شوند. بعضی ازفقرا یا خود را نسبت به دارندگان مال و منال، شایسته تر

می دانند، این تصور موجب حسد آنان می شود، و یا خود را همردیف و همسان صاحبان مال و جاه می دانند، و بدین توهم دچار غبطه، می شوند. و برخی از آنها بر خلاف گروه یاد شده، خود را شایسته داشتن مال و منال نمی دانند، ولی ذاتا مایلند، كه خدمتگزار ثروتمندان باشند. در این صورت با تمام وجود آنان را دوست می دارند. مانند بسیاری از فقرا كه طبعا علاقه مند به خدمتگزاری ثروتمندانند، و خالصانه در خدمت به آنها تلاش می كنند، در این كوشش و تلاش، قصدی جز كسب مال و مقام و... ندارند. شاید، گمان سود بردن فقرا از ثروتمندان، از جهت مال و ثروتی كه دارند، همین نتیجه اشتباه آمیزی باشد، كه همواره مستمندان بدان دچار هستند. توجه به حقیقت فوق- برازندگی عده ای ازنظر ثروت و تشخصهای اجتماعی- برای فقرا موجب نهایت بدخواهی و غبطه، و یا سبب میل و علاقه به ثروتمندان به لحاظ مكنت، تعین و تشخصی كه برای آنان فراهم است می شود. از طرفی این حقیقت هم بر كسی پوشیده نیست كه حسد و مانند آن از اخلاق رذیله ای است، كه انسان را از توجه به خداوند متعال، و پیمودن راه راست باز می دارد. با در نظر گرفتن مطالب فوق، آن افتتان كه امیرمومنان (ع) افراد را از آن نهی فرموده اند،

باید همان گمراهی و دوری جستن از كل اخلاق پست و رذیله باشد، نه صرف حسد كه یكی از اخلاق ناروای اجتماعی است. چنان كه بعضی از شارحان بزرگوار فرموده اند: فان المرء المسلم... و معه دینه وحسبه شارح بزرگوار طبق معمول بدوا اعراب بعضی از كلمات را بیان كرده می فرمایند: ما در مالم یغش بمعنی زمان و مدت، و كا الفالح خبر ان است. فعل تظهر صفت است برای دناءه فعل فیخشع اگر بر معنی لغوی كلمه، به معنی خشوع كه فرو هشتن چشم و طمانینه است حمل شود، لزوما فعل یخشع به فعل تطهر عطف می گردد. و اگر به معنای عرفی كلمه، كه خضوع در برابر خداوند و ترس از عدل الهی است، در نظر گرفته شود، فا در اول فعل یخشع، به معنی ابتدائیت به كار رفته، و معنای جمله فرق می كند. كلمه یاسر بمعنی قمارباز، صفت است برای فالج كلمه اذا برای مفاجات (كه بیان عمل ناگهانی را می كند) به كار رفته است. امیرالمومنین (ع) پس از برحذر داشتن و نهی از در افتادن به ضلالت و گمراهی، لغزش و بدخواهی، نسبت به صاحبان جاه و مقام و نعمت، بر آن شده اند، تا بركناری از رذایل اخلاقی را بیشتر توضیح دهند، تنفر و دوری از كارهای زشت را شدت بخشند، و آراسته شدن به صفات حسنه و تزكیه نفس را توصیه كن

ند. بیان این حقیقت را ضمن یك تشبیه و تقسیم چنین گوشزد می فرمایند: فان المرء المسلم... مرد مسلمانی كه به این دلیل كار پست و بی ارزشی را- كه لزوما مخفی نمی ماند و روزی آشكار می شود- رها می كند با ترك كار پست اخلاقی جانش را از آلودگی به فساد اخلاق باز می دارد، چرا كه مرتكب خلاف، هر گاه، عمل زشتش، در میان مردم بازگو شود، موجب شرمساری و سرافكندگی و ملامت می گردد، بعلاوه سبب ترغیب و تشویق فرومایگان بی بند و بار و ناآگاهان جامعه می شود، كه كارهای مشابه آن را انجام می دهند، و موجب هتك حرمت و پرده دری می گردد. پس آن ترك كننده به قمارباز موفقی ماند كه به انتظار توفیق بردن مال و یا لااقل پوج در آمدن تیر قمارش و ضرر نكشیدن از این بابت، نشسته است. خلاصه مقال این كه هر چند، نه بخاطر رضای خدا، بلكه به لحاظ ترس از ملامت گناه كار زشت را ترك كند، باز هم خوب و قرین توفیق است. شرح فوق از سخن امیرمومنان (ع) با توجه به معنی لغوی فعل یخشع كه سرافكندگی و شرمساری است بیان شده ولی اگر معنای عرفی وشرعی یخشع كه خضوع و تضرع در پیشگاه حضرت حق است در نظر گرفته شود، توضیح فرموده حضرت چنین خواهد بود: مرد مسلمان هنگامی كه كاری را پست و بی ار

زش دید، از ارتكاب آن خودداری می كند و به وقت یادآوری زشتی آن، در برابر خداوند به وحشت می افتد و خاضع می گردد و از ترس گرفتار شدن به كار بد و ابتلای به معصیت، به خداوند پناه می برد. مانند قماربازی كه هم امید پیروزی و هم بیم ضرر دارد. مضطرب است كه درقمار زندگی چه خواهد شد. به هر حال چنین فردی انتظار بردن و نباختن را دارد، اندیشه اش پیرامون زندگی روزمره دور می زند. مسلمان مبرا و پاك از خطا نیز انتظار می كشد، اما یكی از دو نیكی و خیر را كه به شرح آن خواهیم رسید. پیش از آنكه شارح به توضیح تشبیه كلام امام (ع) بپردازند، طبق وعده قبلی خود، كیفیت بازی قمار جاهلیت، یا همان میسر را بیان می دارد و می فرماید: حال وقت آن رسیده است كه به چگونگی، بازی قماری كه میسر نامیده شده است بپردازیم، تا وجه تشبیه در كلام حضرت روشن شود. تعداد چوبهایی كه، قداح نامیده می شده، و در بازی قمار (گوشت قربانی) گوسفند یا شتر به كار می رفته، هفت تیر و به نامهای ذیل بوده است: اول را فذ می نامیده اند. و به معنای یك سهم دوم را (توام می گفته اند به معنای دو سهم سوم را ضریب به معنای سه سهم، چهارم را حلس به كسر ح و به روایت احمد بن فارس در كتاب جمل حل

س به فتح ح و كسر ل می گفته اند به معنی چهار سهم پنجم را نافیش می خوانده اند به معنای پنج سهم ششم را مسیل می نامیده اند، به معنی شش سهم و هفتم المعلی نامیده می شده و بالاترین بهره یعنی هفت سهم را داشته است. پس از این هفت چوبه تیر، تیری كه دارای سهمی در قمار باشد نبوده است، جز آن كه چهار تیر دیگر هم با این هفت تیر داخل جعبه تیرها قرار می داده اند و آن چهار چوبه تیر بی سهم، و پوچ را ارغاد می گفته اند، و برای سنگینی وزن تیرهای بازی در داخل كیسه یا جعبه می گذاشته اند و به نامهای ذیل می نامیده اند: 1- المصدر 2- المضعف 3- المنبح 4- الصفیح. وقتی كه تیرهای قمار آماده می شد، هر یك از شركت كنندگان در بازی به میل خود یكی از تیرها را می گرفت و بر آن نام خود، یا علامتی را می نوشت، پس از آن قربانی را كه معمولا شتر بود، به دست صاحبش نحر می شد و به ده قسمت، به طریق ذیل تقسیم می گردید: دنباله رانها را دو قسمت، رانها را بدو قسمت، بالای شانه را، یك قسمت فقرات پشت را یك قسمت، جلو سینه را یك قسمت، دستها را دو قسمت آخرین جزء بدن شتر را یك قسمت می كرد. سپس خاصره و گردن قربانی را به طور برابر تقسیم و بر اجزای ده گانه می افزود. پس ا

ز تقسیم بندی مساوی چنانچه استخوان یا قطعه گوشتی باقی می ماند، نحر كننده انتظار می كشید، تا كدام برنده آن مازاد را- هر چند كه مورد ملامت قرار می گرفت بردارد. اگر هیچ برنده ای در آن طمع نمی كرد، مال نحر كننده بود. پس از طی مراحل یاد شده. مردی را كه مشهور بود هرگز از پول خودش گوشت نخورده است- هر چند در نزد دیگران خورده باشد- حاضر می كردند، و او را حرضه می نامیدند. آنگاه دستهایش را در پارچه ای می پیچیدند و بر سر انگشتانش پارچه می بستند، كه خصوصیات تیرهای قمار را تشخیص ندهد. جعبه تیر یا همان كیسه ای كه تیرهای قمار در آن بود در اختیارش می گذاشتند. مردی پشت سر او می ایستاد كه به او (رقیب) می گفتند. پس از آن اجازه می یافت كه تیرها را یكی یكی بی آن كه به آنها نگاه كند، بیرون آورد و تحویل دهد. قماربازان به انتظار می ایستادند كه چه خواهد شد در بیم و امید هر كس تیرش از جعبه بیرون می آمد به اندازه سهمی كه تیرش نامگذاری شده بوده از گوشتها برنده می شد. آن كه تیرش وقتی بیرون می آمد كه دیگر سهمی باقی نمانده بود. به اندازه سهم تیرش باید به صاحب شتر غرامت می داد. به عنوان مثال اگر اتفاقا ابتدا تیری كه المعلی نام داشت و دارای ه

فت سهم بود بیرون می آمد هفت قسمت گوشت را صاحب المعلی می برد. و اگر پس از آن، تیر المسیل كه شش سهم داشت بیرون می آمد، سه سهم باقیمانده را صاحب مسیل می برد، و سه سهم هم طلبكار می شد، و چون دیگر سهمی نمانده بود، باید قماربازان دیگر كه تیرشان برنده نشده بود، از گوشت شتر دیگری غرامت و تاوان، می دادند. چهار تیر اوغاد اگر بیرون می آمد سهمی نداشت، و اگر هم می ماند غرامت نمی داد، چون به اصطلاح پوچ و بی سهم بودند. نقل شده است كه بازی كنان خوردن این گوشتها را بر خود حرام كرده بودند و به میهمانی اختصاص می دادند. پس از بیان كیفیت بازی قمار میسر، وجه مشابهت مسلمانی كه به دلیل شرمساری و ملامت، از گناه پرهیز می كند، با قمارباز پیروز در كلام علی (ع) این است كه قمارباز قبل از شروع بازی، موفقیت بیرون آمدن تیری را كه برایش سودآور و برطرف كننده غرامت باشد، انتظار و امید دارد، مسلمان پاك از خیانت، و خود نگهدارنده از گناه، نیز چون رحمت خدا را می طلبد. و خویشتن داری از معصیت را پیشه خود ساخته است، رسیدن به یكی از دو نیكی، احدی الحسنیین را انتظار می كشد. یكی از دو نیكی مورد انتظار برای مسلمان این است، كه یا خداوند او را به جوار رحمت

خود، فرا خواند، بنابراین از سختیهای این دنیا خلاصی یابد. زیرا، آنچه خداوند، برای دوستان خویش آماده ساخته است، برای مومن از نعمتهای دنیا، بهتر است و به نعمتهای بی منتها و پایدار دست می یابد، و چون دستیابی به نعمتهای آخرت، مستلزم نبودن، زیان است، زیبایی تشبیه، این شخص به قمارباز پیروز كه امید سود، بی غرامت و زیان را دارد كاملا روشن است. فرض دوم یكی از دو نیكی محتمل است، كه منظور از فرا خواندن حضرت حق شخص را فوت و مردن نباشد، بلكه مقصود، جاذبه های خداوندی و الهامات ربانی باشد كه او را به سمت زهد حقیقی می كشاند، و توجه او را از امور پست این دنیا، به مقصدی كه وعده آن را به پرهیزگاران داده است معطوف می كند، بدینسان كه درهای روزی را به رویش، بگشاید، در كوتاهترین زمان ممكن، مال و ثروت و فرزند با حفظ شرافت و آبرو و دیانت برایش فراهم آورد و به رستگاری بزرگش نایل كند، و از كیفر دردناكش در امان دارد. با توضیح فوق تشبیه جایگاه خود را یافته است. زیرا، در نزد خردمند. هر یك از دو فضیلت. از به گمراهی افتادن ناشی از حسد بردن به دیگران، و عدم توجه به خدا و آلوده ساختن. صحیفه نفس به پستیهای اخلاقی از جمله حسد و مانند آن بهتر است

. با تشریح مطلب فوق این فصل از سخن امام (ع) چنان كه مستلزم بازداری و نهی از حسد ورزیدن، و دیگر مفاسد اخلاقی است، موجب ترغیب و امر به شكیبایی بر مصیبت و بلاهای رسیده از جانب خداوند. و انتظار رحمت حق را داشتن نیز هست. درتوضیح و تكمیل مطلب قبل و بیان تشبیه كه: واگذار كننده رذایل اخلاقی و انتظار دارنده نیكی از خداوند رستگار است توجه بیشتری به پستی و ناچیزی اموری داده اند كه ریشه تمام جنجالها و كشمكشهای رذایل اخلاقی هستند، كه بزرگترین و بااهمیت ترین آنها را، در نزد مردم دو چیز دانسته و فرموده اند: ان المال والبنین حرث الدنیا: ثروت و فرزندان، حاصل دنیایی انسانند و این دو بزرگترین اسباب اصلاح دنیای انسان و برترین زینتهای موجودند. چنان كه خداوند متعال فرموده است: المال والبنون زینه الحیاه الدنیا والعمل الصالح حرث الاخره با این بیان حق تعالی بر پستی و ناچیزی مال و فرزندان، نسبت به كارهای شایسته توجه داده است بدین بیان كه مال و فرزندان مزرعه و محصول دنیایی و كارشایسته و نیك! سرمایه، آخرت است. از این بیان یك قیاس منطقی، بدین سان به دست می آید كه صغرایش مال و فرزندان محصول دنیایند كه در عبارت آمده است. كبرای آن بطور ضمن

ی و نهفته: محصول دنیایی در برابر محصول آخرت ناچیز است، می باشد. نتیجه این می شود كه در حقیقت مال و فرزندان نسبت به ثواب آخرت ناچیز و حقیرند توضیح برهان: در مقدمه دوم: والعمل الصالح حرث الاخره، ثابت شد كه محصول آخرت كارهای شایسته اند بنابراین مال و فرزندان نسبت به عمل نیك پست و بی مقدارند. اثبات مقدمه اول بسیار واضح و روشن است، زیرا مال و فرزندان برای غیر دنیا مفید نیستند اثبات مقدمه دوم به دو طریق ممكن است: خداوند متعال فرموده است: و ما متاع الحیاه الدنیا فی الاخره الا قلیل. روشن است كه منظور از كلمه قلیل در آیه كمیت و مقدار نیست، بلكه 1- پستی و بی ارزشی آن نسبت به متاع و زیباییهای آخرت است. 2- وجه دوم آنكه محصول دنیایی از امور فانی شونده و از بین رونده است. و محصول آخرت از امور پایدار است، و موجب سعادت ابدی می شود. امور فانی و از بین رونده نسبت به امور شایسته و پایدار، بی ارزش و بی مقدارند. چنان كه فرموده پروردگار متعال گویای این حقیقت است: والباقیات الصالحات خیر عند ربك ثوابا و خیر املا. حضرت امیرمومنان (ع) با توضیح این مطلب شنوندگان را متوجه این حقیقت كرده اند كه گاهی خداوند دنیا و آخرت را برای عده ای ف

راهم آورده، پس، توجه و توكل بر خداوند واجب است. بدین شرح كه چون جمع كردن میان دنیا و آخرت و فراهم ساختن آن در سرشت هر عاقلی هست، و فراهم شدن آن برای بندگانی، كه بخواهد، فقط از ناحیه خداوند- نه غیر او- میسور خواهد بود. امام (ع) این موضوع را بدین سبب بیان فرموده اند تا جویندگان سعادت، تمام همت خویش را در جهت فراهم آوردن دنیا و آخرت متوجه خداوند یعنی تقرب به حضرت حق در آماده كردن اسباب آن، بنمایند و از آنچه بیهوده است، همچون حسد و بدخواهی كناره گیری كنند. سپس آن حضرت تاكید این حقیقت را در جذب نعمتهای الهی، پرهیز كردن از اموری كه خداوند، مردم را نسبت به آنها از خود برحذر داشته، و فرمان به ترس حقیقی و خالی از عذرتراشی دانسته اند، كه این خود مستلزم ترك محرمات، و رعایت حدود و مرزهایی است، كه انسان را به وارستگی حقیقی می رساند. و این موفقیت را در سایه كار خدایی بدور از ریا و خودبینی امر فرموده اند. كار بدون ریا همان پرستش خالصانه و پاك برای خداست، كه موجب رام ساختن نفس اماره برای نفس مطمئنه است. در علم طریقت و سلوك، به سوی خداوند متعال، ثابت شده است كه، وارستگی و پرستش، چگونه انسان را به سعادت كامل و ابدی می رساند.

در زمینه این كه عمل، باید برای رضای خدا باشد و نه غیر، آن حضرت می فرمایند: فانه من یعمل لغیرالله یكله الله لمن عمل له... براستی آن كه برای غیر خدا عمل كند، خداوند پاداش كارش را به همان كسی كه به خاطر او كار كرده است، محول می كند.) بیان علت وجوب ترك ریا و خودخواهی در عمل: پس كسی كه عملی را به منظور دیدن مردم و بلند آوازه شدن در میان خلق انجام دهد، تا از ناحیه انسانها خواسته های نفسانی خود مانند مال، جاه و مقام و جز اینها از اهداف باطل و پست امور زودگذر زندگی دنیایی را، ارضا كند، هدف خدایی ندارد، تا پاداش خدایی بگیرد. قبلا روشن شد كه توجه نفس به امور یاد شده به معنای دوری از رحمت حق و آماده نبودن برای دریافت نعمتهای الهی بوده، و از قبول بخشش حق در حجابی از خواسته های خود، فرو رفتن است. با قبول این حقیقت كه خداوند سبب ساز است. و تمام زنجیره ممكنات به وی پیوستگی دارد، ناگزیر همه امور از ناحیه خداوند متعال، جاری و ساری می گردد و اگر كاری برای غیر خداوند صورت گیرد، واگذاری پاداش از ناحیه حق تعالی به آن كه كار به نیت او انجام شده است، خواهد بود، و این موجب محرومیت و زیان انجام دهندگان عمل می شود. بنابراین هر كه جز ب

رای خداوند كاری انجام دهد زیان كرده، و هر كس جز بر خداوند توكل كند خسران برده است. توضیح این موضوع كه هر كه برای خداوند كاری انجام دهد پاداشش با خدا و اگر برای غیر خدا انجام دهد اجر و مزدش به غیر واگذار می شود. در فصلی كه حضرت از كسی كه قضاوت مسائل مردم را با نداشتن اهلیت بپذیرد، عیبجویی كرده است، گذشت. سخن امیرالمومنین (ع) درباره محصول دنیا وآخرت به این جا كه می رسد، می فرماید: نسال الله منازل الشهداء و معایشه السعداء و مرافقه الانبیاء: از خداوند، مقام و منزلت شهدا، زندگی با نیكان، و دوستی انبیا را، مسالت می كنم. چون هدف امیرمومنان (ع) كسب سعادت اخروی بوده، از خداوند این سه مرتبه والا را تقاضا كرده است. ضمنا شنوندگان را به پیروی از خود، در طلب این مراتب و عمل به آن علاقه مند می سازد. امام (ع)، درخواست رسیدن به مراتب سه گانه فوق را، از آسان ترین آغاز و به بلندترین مقام ختم كرده است. زیرا آن كس كه سرانجامش شهادت باشد سعادتمند خواهد بود. و نهایت درجه سعادت، همجواری و مصاحبت انبیاست. آری از تربیت كننده لایق و مربی شایسته ای همچون علی (ع) جز این انتظار نیست زیرا رسیدن به مرتبه عالی (مرافقت انبیا) جز با طی مراتب

پایین مقدور نمی باشد.

[صفحه 4]

عشیره الرجل: قبیله ء شخص، همنشینان و یاوران او. حیطه: به كسر (ح) محافظت كردن و رعایت نمودن. الم: جمع. شعث: پراكندگی و انتشار امور و كارها. ای مردم هیح كس اگر چه مالدار باشد از خویشان و قبیله خود، از دفاع آنان، با دست و زبانشان بی نیاز نیست. عشیره انسان، در حفظ و رعایت حقوق شخص، برترین اشخاص اند كه، در پریشانی او را كمك می كنند و بهتر می توانند پراكندگی و گرفتاری او را مرتفع سازند و در هنگام پیشامدهای سخت و ناگوار از دیگران مهربانترند. موقعی كه خداوند، زبان راستین (نام نیكو) برای انسان در میان مردم قرار می دهد، از مالی كه دیگری به ارث می گذارد بهتر است سپس حضرت در ادامه بحث تربیتی خود خطاب به مردم می فرماید: ایها الناس... انه لایستغنی الرجل: ای مردم... محققا انسان بی نیاز نیست. در فراز گذشته فقرا و مستمندان را از تعرض به ثروتمندان و حسد بردن به آنان نهی فرموده است، در این بخش از گفتار، روی سخن با اغنیا و متوجه ساختن آنان به وظیفه شان در حق فقرا و خویشاوندان و اقربا و بطور كلی افراد جامعه شان می باشد. آنان را به عدالت و رعایت انصاف، در زمینه امور مالی و هزینه زندگی مستمندان فرمان می دهد تا شیر

ازه كار از دو سوی محكم و استوار شود. حضرت علی (ع) ثروتمندان را از دو نظر بر توجه به فقرا و مستمندان و ترجیح بذل مال بر جمع و كنز آن تشویق فرموده اند به ترتیب ذیل: 1- اول آن كه اغنیا از فقرا و مستمندان بی نیاز نیستند، هر چند از لحاط مالی، بی نیاز باشند. زیرا ثروتمند، بداشتن مال و منال، از مددكار مستغنی نیست یارانی را می طلبند كه، با دست توانمندشان، هجوم دشمنان را دفع كنند و با زبان گویایشان جلو بدگویی عیبجویان را ببندند. روشن است كه حاجتمندترین افراد به داشتن یار و مددكار و پشتیبان، ثروتمندترین افرادند. این حقیقت را درباره پادشاهان و امثال آنها، صاحبان مال و مكنت ببینید. سزاوارترین افراد، كه هیح كس از داشتن آنها و همراهی شان بی نیاز نیست، فامیل و نزدیكان انسانند، زیرا اقربا و خویشان به لحاظ عاظفی از همه مهربانترند، و بیش از هر كس مدافع و جانبدار شخص می باشند. نزدیكان، در پریشانی خاطر و پراكندگی احوال، او را مدد می كنند و اگر گرفتاری همچون فقر و بی چیزی و مانند آن به انسان، روی آورد، مهربانی و كمك می كنند. البته، قرابت و خویشاوندی، این شفقت و مهربانی را ایجاب می كند. 2- سبب دوم، توجه دادن اغنیا و آگاه كردن آن

ان به فایده یكی از دو امر است: گردآوری مال و منال یا در راه خدا انفاق كردن آن كدام برتر و بهتر است؟ سخن حضرت این است ولسان الصدق یجعله الله للمرء: زبان راستگویی كه خداوند برای انسان قرار می دهد... منظور از لسان الصدق نام و آوازه و حسن شهرت در میان مردم است، كه نتیجه بذل مال و انفاق در راه خداست. اما فایده جمع آوری مال و نبخشیدن آن، میراث گذاری برای دیگران است. با توجه به این دو نتیجه، فایده برتری بخشش، بر جمع آوری و كنز آن روشن می شود. امیرمومنان (ع) هر چند مردم را بدین دلیل كه بذل مال موجب حسن شهرت و نام نیك، در میان جامعه می شود، ترغیب به بخشش فرموده اند، اما مقصود آن حضرت، از انگیزش، جز خیر و نیكی برای فقرا، و استواری دوستی در میان آنان و تربیت ثروتمندان، و در روی گرداندن از جمع مال به بذل و انفاق و بر كناری از دوستی و جمع مال و ثروت، چیز دیگری نیست زیرا در عرف مردم حسن شهرت و آوازه بلند، در بذل مال از نتایح حقیقی آن، یعنی كسب مراتب و درجات عالی آخرت كه مورد نظر آن حضرت است رغبت انگیزتر و درنفوس موثرتر است. هر گاه باب بذل و بخشش باز شود و نفوس انسانی بر كار خیر تمرینی را آغاز كند، نهایتا درخواهد یافت، كه

بهترین هدفی كه مال برای آن باید صرف شود همان هدفی است كه شارع مقدس تعیین و ترغیب كرده است. بخشش و انفاق، طبق قصد شارع نتایح مهمی را به بار می آورد، از جمله: 1- دوستی با فقرا را، كه نظام بخشیدن به خیرخواهی است، استوار می دارد. 2- وحدت اجتماعی را بخصوص میان خویشان و اقربا برقرار می سازد زیرا برقراری دوستی و اتحاد در یك نظام اجتماعی متعادل از واجبات است و به مصلحت دنیا و آخرت انسان است. بدین استدلال، وقتی كه انسان از فامیل و دوستان در زندگی بی نیاز نباشد، گرامی داشتن و نواختن آنان با بذل مال بهترین وسیله نفع بردن از آنها، در مقابل جانبداری و حمایتی است كه اقربا و خویشان از انسان به عمل می آورند. پس شایسته است، كه مراعات حال آنها را واجب دانست و به مختصری از مازاد مال، كه گسیختگی زندگیشان را سامان می بخشد، گرامی شان داشت. نتیجه بحث: فكر این موضوع كه فایده جمع مال به ارث گذاشتن است و بس، و این بی حاصلی برای انسان موجب، بر هم زدن شادیهای زندگی است، كفایت می كند كه انگیزه خوبی برای بخشش و دست كشیدن از محبت و جمع آوری مال باشده البته برای كسی كه، با دیده بصیرت، به عاقبت امر بنگرد موفقیت جز از ناحیه خداوند میسور نیست

.

[صفحه 20]

عدول: انحراف خصاصه: فقر و نیاز حاشیه الرجل: دو رو بریها، اطرافیان، خدمتگزاران،! پیروان آنها كه در خانواده جنبه اصالت ندارند. آگاه باشید، هرگاه فردی از شما خویشاوندان خود را در تنگدستی و بیچارگی ببیند، نباید از آنها روی برگرداند و مالی را كه چه ببخشد یا نگهدارد، تاثیر چندانی در حال انفاق كننده ندارد از آنان دریغ دارد. كسی كه دست احسان و كمكش را بر خویشان و اقربا ببندد، در حقیقت یك دست احسان كننده را باز داشته و در عوض دستهای بسیاری را از كمك رسانی به خود بسته است. هر كه با اقوام و اطرافیان خود به لطف و نرمی رفتار كند برای همیشه محبت خویشاوندان را نسبت به خود جلب كرده است. سیدرضی (ره) درباره بعضی از لغات خطبه و فصاحت و بلاغت بخش دوم خطبه فرموده اند: غفیره: در این خطبه به معنی زیادی و فراوانی است. از سخن عرب كه به جمع كثیر جم غفیر و جماء غفیر می گویند گرفته شده است. عفوه: من اهل و مال: به معنی منتخب و برگزیده ای از میان خانواده و مال نیز روایت شده است. عرب به خلاصه و برگزیده شی ء عفوه می گوید وقتی گفته شود: اكلت عفوه الطعام یعنی دستچین غذا، خوب و نابش را خوردم. شریف رضی درباره فصاحت كلام حضرت می

گوید: عجب معنای بلند و تعجب انگیزی را با جمله: و من یقبض عن عشیرته الخ اراده فرموده اند،! زیرا آن كه خیر و نیكی را از خویشانش، دریغ می دارد، در حقیقت یك دست است كه بخشش را از آنها دریغ داشته است، ولی وقتی به یاری آنان احتیاج پیدا كند و به كمك آنها نیاز شدید داشته باشد، گروه زیادی از یاری دادن به او باز می ایستند و از فریادرسی او خودداری می كنند. در نتیجه از یاری دستهای زیادی محروم شده، و از قیام و اقدام قدمهای استوار گروه زیادی بی بهره مانده است. بخش دوم خطبه با این جمله آغاز می شود: الا لا یعدلن عن القرابه: آگاه باشید از خویشان فقیر و بی چیز كناره گیری نكنید. شارح بدوا بعضی لغات و حالات را توضیح می دهد: فعل یرای از نظر اعراب، در محل نصب است، چون حال است برای فاعل یعدلن فعل ان یسدها از نظر اعراب در محل جر است، زیرا بدل از عن القرابه است با توضیح معانی و حالات بعضی از لغات: مقصود حضرت از بخش پایانی خطبه، تایید و تاكید بر مطالبی است كه قبلا به منظور تشویق و تحریص به بذل مال و انفاق به مستمندان بخصوص اقربا و خویشان متذكر شدند و اگر بخش دوم را به طریقی به بخش اول خطبه ربط دهیم، بخش آخر خطبه بمنزله نتیجه بیان حضرت

خواهد بود. حاصل فرمایش آن بزرگوار از جمله الا لایعدلن... تا اید كثیره، نهی از خرجهای خدا ناپسندانه است. حضرت، فعل ان یسدها را كه در معنی حقیقی باز داشتن جسمی از جسمی به صورت حسی به كار می رود، در باز داشتن و ممنوعیت معقول، كه جلوگیری از تزلزل و از هم گسیختگی زندگی انسانی باشد، بطور كنایه استعاری، به كار برده اند. با توضیحی كه داده شد، مضمون بیان آن بزرگوار این است كه انسان نباید از اقربا، و خویشانی كه در وضع زندگیشان، آشفتگی می بیند فاصله بگیرد و از ترمیم اختلالات و از هم پاشیدگی وضع آنها، بوسیله مازاد مالی، كه زیادی و نقصانش در حال انفاق كننده تاثیری ندارد، خودداری كند. بعضی ظاهر كلام حضرت لا یزید... را در نظر گرفته و به صورت اشكال مطرح كرده اند كه: مال هر چند اندك باشد، وقتی بدیگر اموال اضافه شود و انفاق نگردد، مال انسانی را فزونی می بخشد، و اگر با انفاق نقصان یابد مال انسانی را كم می گرداند. چگونه فرموده اند: لایزیده ان امسكه اگر نبخشد مال را زیاد نمی كند. و لاینقصه ان اهلكه: و اگر ببخشد چیزی را كم نمی گرداند. این اشكال به دو طریق قابل پاسخگوئی است: اول آن كه محتمل است، حضرت زیادی و نقصان را، بطور مطلق در

مال نسبت به خود مال اراده نفرموده باشند، بدین شرح كه ضمیر یزید و ینقصه به شخص انفاق كننده برگردد، نه بمال و ثروت، بدین معنی كه امساك یا بخشش، زیادی و نقصانی در شخص پدید نمی آورد. این فزونی و یا كمبود جزئی، تاثیر چندانی به حال انفاق كننده ندارد زیرا مقدار اضافی كه در مال انسان باشد، به اندازه ای كه بتوان بر حسب شریعت، ضرورتش را تحمل كرد، بهبود بخشی حال انسان معتبر نیست و كمبود این مقدار هم، در آشفتگی و فساد حال انسان بی تاثیر است. با این وصف اگر مازاد مال را نگهدارد، تغییر محسوسی در وضعش پدید نمی آید، و اگر ببخشد، چیزی كم نمی شود. در همین زمینه است كه انسان به عنوان نصیحت و اندرز، به شخصی كه كاری را بر خود سخت می گیرد، و لازم است كه پند دهنده آن را سهل و آسان جلوه دهد می گوید: این كاری است، كه اگر ترك كنی، ضرری ندارد، و اگر انجام دهی، سودی عایدت نمی كند، یعنی در صلاح حال تو چندان تاثیری ندارد. جواب دوم: محتمل است كه منظور حضرت از زیادی و نقصان، اجر و پاداش اخروی و مدح و ستایش دنیوی باشد یعنی انفاق نكردن مال و نگهداری آن شایستگی انسان را، در نزد خداوند فزون نمی گرداند ولی در نزد مردم، موجب فساد حال شخصی می شود

. اما در نزد خداوند، خودداری از بخشش مازاد مال، به بندگان خداوند كه شدیدا بدان نیاز دارند در آخرت، موجب بدبختی بزرگ و عذاب دردناك می گردد. به دلیل فرموده حق تعالی كه:... و الذین یكنزون الذهب والفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم. اما در نزد مردم نیز موجب فساد حال می گردد در این باره كافی است كه پیرامون گفته های مردم در بدگوئی از بخل و بخل كنندگان مطالعه كرد تا این حقیقت را دریافت. از طرفی بخشش و انفاق مال به مستمندان هم سبب نقصان نمی شود. اما در نزد خداوند، به دلیل وعده هائی، كه به انفاق كنندگان در راه خود، از پاداشهایی خوب و ثوابهای بزرگ داده و فرموده است: الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لایتبعون ما انفقوا منا و لا اذی.... در نزد مردم نیز انفاق نقصان آور نیست زیرا، همگان بر ستایش بخشندگان و صاحبان جود و انفاق، نظر داشته و كتابهای نظم و نثر انباشته از مدح و ستایش آنان است. درباره سخن حضرت: و من یقبض یده عن عشیرته توضیح و شرح همان است كه سیدرضی بیان كرده است، و آن عبارت از این بود كه شخص هر گاه خیر و نیكی را از بستگانش دریغ كند، در حقیقت دست واحدی نفع و خیر را از آنان باز داشته، و هرگاه همی

ن شخص نیازمند یاری اقربا و خویشانش باشد، از یاری و كمك به او سر باز می زنند. پس در واقع از خود یاری دهی، دستهای فراوانی را منع كرده است. شرح سیدرضی (ره) پیرامون این جمله هر چند جالب و خوب است، ولی نیاز به تكمیل و توضیح بیشتری دارد كه جنبه استدلالی پیدا كند. و بیان استدلال بدین شرح است: وقتی انسان، نفع و سودش، با دستهای زیاد، كاملتراز نفعی كه در خودداری از انفاق و بخشش بدیگران می برد بیشتر باشد، واجب است كه با اعطا و بخشش به وسیله دست واحد (دست انفاق كننده) از منافع دستهای زیادی دستهای انفاق شده، مورد انفاق بهره مند شود در غیر این صورت، با خودداری از نفع مختصری كه با دست واحدی انجام گرفته، موجب خودداری، دستهای زیادی از نفع رسانی به خود شده، سود بزرگی را بر خویشتن تباه ساخته است. بنابراین توجه، به سود اندك و آنی، سبب از بین رفتن منفعت بزرگتری شده است. این امر نقض غرض و نادانی و ناآگاهی است. در تكمیل مطلب فوق حضرت می فرماید:... و من تلن حاشییته من قومه الموده: آن كه برخوردش را، با اطرافیانش، سهل و آسان كند، دوستی خویشان و نزدیكانش را استمرار بخشیده است.) این جمله حضرت در تكمیل تربیت ثروتمندان، بیان شده كه سود خو

ش برخوردی و ملاطفت به اغنیا برمی گردد و رشته مصلحت در جهان از فروتنی و خوش برخوردی با مردمان، نظام می یابد. حضرت با بیان نتیجه ای كه برای هر خردمندی مطلوب است، ثروتمندان را به تواضع واداشته اند، كه عبارت از استمرار دوستی و محبت با مردم است. فروتنی و خوش برخوردی، به نفع خود اغنیاست و سبب می شود كه، مستمندان نسبت به آنها احساس نفرت نكنند، این نتیجه و ثمره همان مصلحتی است، كه ثروتمندان جویای آن هستند. خداوند متعال با همین طریقه و روش پیامبرش (ص) را تربیت فرموده است، آنجا كه دستور می دهد: واحفض جناحك لمن اتبعك من المومنین به حقیقت روشن است، كه رمز این دستور، ایجاد مهربانی و محبت، در میان مسلمانان و احساس آرامش، در كنار رسول خدا(ص) است و با این طرز رفتار، سخن آن حضرت را پذیرفته، و با اعتماد به كلامش، اطرافش را می گیرند. پر واضح است كه هیح یك از این فواید، در زمینه بدخلقی و خود بزرگ بینی حاصل نمی شود چنان كه خداوند می فرماید:... ولو كنت فطا غلیظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم فی الامر... توضیح مطلب فوق پیرامون تربیت ثروتمندان، بدین سبب بود كه منظور از حاشیته خطاب به اغنیا باشد. اما اگر مقصود

از لفظ حاشیته در كلام حضرت، خدمتگزاران و پیروان باشند، سخن حضرت، به طریق دیگر جنبه تربیتی و فروتنی برای آنان را دارد، به شرح ذیل: قاعده، خدمتكاران و اطرافیان، حافظ آبروی انسانند، و درجه خردمندی شخص راتعیین می كنند. مدیریت، حسن تدبیر، مصلحت و شایستگی انسان، به میزان سختگیری و درشتخویی، و یا نرمخویی فروتنی خدمتكاران او نسبت به مراجعه كنندگان و مردم بستگی دارد و موجب نزدیكی، یا دوری، خشم یا محبت، انس یا كدورت انسانها می شود. حكیمی در این باره گفته است: خدمتكاران و اطرافیان به منزله اعضای بدن هستند. دربان شخص آبروی او نویسنده اش دل او، فرستاده اش زبان او خدمتگزارش دست و پا و چشم اوست. چنان كه هر یك از اعضا لازم است به وظیفه خود بدرستی عمل كنند، تا كارها به سامان برسد، جانشینان این اعضا نیز لازم است كه بدرستی عمل كنند همچنان كه خردمندان، به ترك وظیفه درست هر یك از اعضاء انسان را ملامت می كنند با عدم انجام وظیفه صحیح این افراد نیز انسان را ملامت می نمایند. همچنان كه دوستی انسانها با فروتنی و خوش برخوردی خود انسان ادامه می یابد، خدمتگزاران نیز با رعایت آداب و رسوم نیك مورد قبول جامعه، موجب ادامه محبت می شوند. از با

اهمیت ترین و سودمندترین خصلتها، خوش برخوردی، و ترك تكبر نفرت زا می باشد. قضاوت مردم، بر پایه خوبیها و بدیهایی كه خدمتگزاران شخص دارند، قرار دارد. هر چند قضاوت صحیح در این باره این است كه بگوییم اكثرا چنین است. توفیق فقط از جانب خداوند است.


صفحه 3، 4، 20.